معنی داد خواهی
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Trial
فرهنگ فارسی هوشیار
قید تردید است یا. . . یا خواه. . . خواه. توضینح گاه ((خواهی)) دو بار آید (نظیر ((خواه))) : ((هر دایره خواهی بزرگ باش و خواهی خرد)) . (التفهیم) و گاه یکبار: ((اگر خواهی گویی که آن عمود است که از یک سر قوس فرود آید)) (التفهیم)
نیکو خواهی
نیکو خواهی خیر خواهی: مقابل بد خواهی0
نکو خواهی
نیکو خواهی خیر خواهی: مقابل بد خواهی0
وفا خواهی
توزش خواهی، نیکخواهی طلب وفا، خیر خواهی.
وطن خواهی
میهن خواهی وطن پرستی
عافیت خواهی
عافیت جویی سلامت خواهی.
معذرت خواهی
پوزشخواهی عذر خواهی پوزش طلبی.
برائت خواهی
وارهی خواهی
حق خواهی
هده خواهی
پوزش خواهی
عمل پوزش خواه عذر خواهی معذرت طلبی.
لغت نامه دهخدا
خواهی. [خوا / خا] (ق) اعم. (یادداشت بخط مؤلف): و ما بیزاریم از دروغ گفتن خواهی بر دوستی و خواهی بر دشمنی. (التفهیم). || (حامص) عمل خواستن.
- بدخواهی، دشمنی.
- عذرخواهی، پوزش.
- نیکخواهی، نیکی طلبی. خیرطلبی.
عافیت خواهی
عافیت خواهی. [ی َ خوا /خا] (حامص مرکب) سلامت خواهی. سلامت طلبی:
شه چو از فتنه یافت آگاهی
در بلا دید عافیت خواهی.
نظامی.
معادل ابجد
631